تبلیغات
محل تبلیغات
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
allimage و
آدرس
allimg.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
محل تبلیغات
هوا گرفته بودو باران میبارید........
کودکی اهسته رو به خدا گفت.......
خدایا گریه نکن.....
درست میشه.....
نظر بدهید
زمان: یک مرد ۳۵ ساله ای چینی با بستن طناب به پلک چشمانش اتومبیلی را بیش از ۵ متر کشید. او می گفت که من همیشه در سالن ها تمرین می کردم.ابتدا این کار خیلی دردناک بود ولی الآن دیگه می تونم
«یانگ گوآنگه» اهل شهر گیوزمی چین، در میان تشویق جمعیت زیادی از مردم که در جشنواره «شکوفه گیلاس» شرکت کرده بودند یک اتومبیل مدل «VW» را در حالی که با طناب به پلک چشمانش بسته بود، بیش از ۵ متر کشید.
مدوسا زنی زیبابود زیبا که پس ازگذشت مدتی تبدیل به مار شد هریک از موهای او یکدانه مار بود و هر کس به او نگاه می کرد به سنگ تبدیل میشد و تغذیه ی مدوسا ان مردمی بودن که پس از نگاه کردن به مدوسا تبدیل به سنگ می شدند.روزی پسری برای نجات دادن مادرش سر مدوسا را برید وپیش پادشاه برد گفت:پادشاه این هم هدیه ی شما پادشاه وقتی به سر بریده ی مدوسا نگاه کردبه سنگ تبدیل شدپدر بزرگ مرد جوان هم به سنگ تبدیل شد و مادرش نجات یافت.هرقطره از خون سر مدوسا از اقامت گاه او تا شهر خود مردجوان که بر زمین می ریخت تبدیل به یک مار می شد.
برای اطلاعات بیشتر به ادامه ی مطلب بروید.
در ادامه ی مطلب داستان واقعی مدوسا را بخوانید....
حتما بخوانید داستان بسیار قشنگیه
دختری بود نابینا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنیا تنفر داشت
و فقط یکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنین گفته بود
« اگر روزی قادر به دیدن باشم
حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم
عروس **** گاه تو خواهم شد »
***
برای خواندن ادامه ی داستان به ادامه ی مطلب بروید
روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :
اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1
اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10
اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100
اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000
ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000
صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .
نظـــــــــــــــــــر بــــــــــــــدهیـــــــــــــد
در زمانهای دور مردی ژنده پوش بود ، این مرد طلاهای با ارزشی داشت اما بسیار خسیس بود و زندگی فقیرانه ایی برای خود درست کرده بود . طلاها را در کیسه ایی ریخته و هر شب سوراخی حفر می کرد و آنها را در آن پنهان می ساخت و این کار را هر شب تکرار می کرد . بلاخره در یکی از آن شب ها دزدی او را دید و پی به رازش برد و بعد از رفتن مرد خسیس سوراخ را باز کرد و طلا ها را دزدید و برد .
آن شب مرد خسیس کابوس دزدیده شدن طلاهایش را دید صبح زود به طرف سوراخ که در کنار دیوار باغی کنده بود دوید و فهمید کابوس اش حقیقت داشته در کنار سوراخ نشست و گریست فریاد و فغان می کشید مسافری که از آنجا می گذشت علت نالانی مرد خسیس را پرسید و او ماجرا را گفت .
مسافر گفت چرا طلاها را در داخل خانه ات پنهان نکردی تا هر وقت خواستی از آنها برای خرید استفاده کنی .
مرد خسیس فریاد کشید و گفت : مردک من طلاهایم را خرج کنم . مگر آنها را از سر راه یافته ام ! کور خوانده اید من طلاهایم را خرج چیزهای بی ارزش نمی کنم .
مسافر از تغییر حالت و حرفهای مرد خسیس شگفت زده شده بود . حکیم ارد بزرگ می گوید : خسیس خود را بیمار و بیچاره می سازد .
مسافر سکه طلایی به مرد خسیس داد و گفت این را بگیر و سوراخ کندن ، را فراموش کن ، اما مرد خسیس تا روزی که زنده بود این کار را ادامه داد .
· | سلامتی اون روز |
· | ------ |
· | مخاطب خاص من :) |
· | خخخخخخ |
· | خاطررررررررره |
· | الهیییییییییییییی |
· | حقیقت تلخ |
· | دل آدما |
· | ههه دقیقا |
· | جام جهانی-والیبال |
· | عاشقانه |
· | سلامتی عشق |
· | وایی |
· | وااایی |
· | شبی عجیب در اوهایدو |
· | ؟؟؟؟؟؟??????? |
محل تبلیغات
با نوشتن ایمیل خود در کادر زیر و فشردن دکمه ثبت ، جدیدترین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت نمایید